گلم : چگونه بفرستم تپش های قلبم را برای تو تا باور کنی ، تو را از یاد بردن کار من نیست ... دارم یاد میگیرم با واقعیتها کنار بیام عزیزم ولی هنوز و تا همیشه " دوستت دارم "
:: موضوعات مرتبط: نوشته های عاشقانه , , نوشته شده در 21 دی 1391
سکوتم را نکن باور من آن آرامش سنگین پیش از قهر طوفانم من آن خرمن من آن انبار باروتمکه با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر ... نکن باور ...
نوشته شده در 21 دی 1391
سلام دوستاي گلم خوشحالم كه دوباره برگشتم دوستتون دارم اينبار با دنيايي اميدواري آمدم من به عشقم رسيدم و عاشق تر از ديروزم در نهايت شادي و آرامش ميخوام بگم : عاشقم عاشق تر از ديروز مثل يه پرنده آزاد و رها ... ***
:: موضوعات مرتبط: نوشته های عاشقانه , , نوشته شده در 13 دی 1391
سلام دوستان عزيزم واقعا ممنونم كه تو اين مدت منو تنها نذاشتين با وجود شماها من كمتر احساس تنهايي ميكردم ... تنها خواهشي كه ازتون دارم اينه كه :اين پست از وبم تا آخرش بخونين و نظر يادتون نره ...! هميشه دوستون دارم .. عشق چیست؟ عشق بهانه ای است برای بازی کردن ، بهانه ای برای فراموش کردن ، بهانه ای برای نابود کردن ، بهانه ای برای دل شکستن و شاید برای زنده کردن ..... هیچ گاه از کسی مپرس که عاشقی یا نه ، چون کسی که عاشقه مثل کوزه ایه که پر از آب باشه ، پره ولی کم سر و صدا داره ،داره خودشو برای باختن آماده میکنه نه برای برنده شدن به خاطر همین بهت میگه نه ، چون میدونه یه روزی چه بخواد چه نخواد عشقشو ازش می گیرن. در زندگی درس های بسیاری را هم آموختم و هم یاد دادم ، آموختم هیچ وقت برای اولین بار من نگویم دوستت دارم ، آموختم عشق از دست رفتنیست ، آموختم دل ها را باید شکست ، آموختم هیچ وقت اولین بوسه ی عشق را من نزنم ، آموختم دل مانند لیوان است اگر بشکند و حتی بعدا تکه های آن را به هم بچسبانند جای شکستگی روی آن باقی می ماند ، و بسیارهایی دیگر آموختم که ای کاش سر این کلاس درس حاضر نمی شدم و نمی آموختم ، ولی تجربه های زیادی را هم یاددادم یاد دادم که عاشق را نباید مهره ی بازی کرد ، یاد دادم که عشق توپ بازی نیست و معشوق دروازه بان که شاید این توپ عشق را بگیرد یا نگیرد........ ಇಇಇ ای سر چشمه ی محبت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است چه داشته ای که اینگونه مرا تلسم کرده ای به آسمان به بیکران برواز میکنم پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمیدانم ಇಇಇ خیلی سخته به یکی بگی دوست دارم.ولی سخت تر اونه که بدونی که به خاطر عشقش تنهات بذاره و بره زندگی خیلی سخته ولی سختر اونه که بدونی تا آخر عمرت تنهایی گریه کردن خیلی سخته سختر اونه که بدونی برای تنهایی خودت داری اشک می ریزی فراموش کردن خیلی سخته سختر اونه که بدونی اون تو رو خیلی وقته فراموش کرده و رفته خیلی سخته بدونی تنهایی اما آسون می شه همه چیز اگر بدونی یکی به اندازه بزرگی نهایت به فکرته................ ಇಇಇ هیچ فکر نمی کردم به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم دیگر کسی به سراغم نخواهد آمد قلبم شتابان می زند شمارش معکوس برای انفجار در سینه ام و من تنهایی خود را در آغوش می کشم و با خود زمزمه می کنم تنها ماندم
:: موضوعات مرتبط: نوشته های عاشقانه , , :: برچسبها: عاشقانه , نوشته شده در 13 دی 1391
سلام دوستاي عزيزم . حالتون خوبه؟ من همين جا از شما بخاطره پست قبلي معذرت خواهي ميكنم آخه يه مشكلي برام پيش اومد كه نتونستم همتونو خبر كنم (جاســــــم . حامد . ناصر.نيلوفر..هكرها.مژده .احمد .مسعود .رضا. و اونايي كه اسمشون يادم نمياد ) از اينكه بهم سر ميزنيد ممنونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم همتون واقعا دوست دارم و ميگم كه شما دوستاي مهربون و هميشه گي من هستيد .....................I LOVE YOU پست جديدم خيلي قشنگه البته به نظر خودم ...! ولي براي من نظر شما مهمتره پس نظر يادتون نره...!! *********************************************** از قصه ی دل می نویسم و برای عشق مکملی جز غم نمیابم از درد دل می نویسم و برای دل غمناک تر از عشق نمیابم گویی این رسم دنیاست که عاشقان در بازی با دل خود مشغول باشند و هیچ کس حتی نیم نگاهی به آن ها نکند ، مگر عشق چه گناهی جز ورود به دل مرتکب گشته که باید این چنین در دادگاه بی قاضی یار محکوم و تبعید به دل ما شود. عشق مظلومی است بی هویت عاشق تسلیمی بی اراده معشوق ظالمی بی شرم دل جایگاه عشق و عشق درد دل ، پس گویی این دو با هم آفریده شده اند و با هم نیز خواهند رفت **************************************************** کاش مرگ را می شناخت کاش عشق را می سوزاندم کاش تورا ......................... و کاش های بسیار و دشوار..................... کاش هنگامی که عشق بر گو نه های قلبم بو سه ی حسرت را می سرود من بو سه ی دوستیمان را بر لب هایت نمی گذاشتم. کاش خدا به هنگام آفرینش قلب آن را با اشک حسرت آبیاری نمی کرد تا الان من در انتظار دیدن یک لحظه چشمان خمارت نبودم. کاش من به جای دل ، در سینه چاقویی داشتم تا نمی توانستی به آسانی روی تیغه ی آن با من عشق بازی کنی. کاش متولد نشده بودم ، گویی در لحظه ی تولدم اشک حسرت به جای اشک شوق از صورتم جاری بود ، گویی با تولد من دنیا تاریک تر شد چون من قلبی سوخته دارم. شاید کسی را که با او خندیده ای فراموش کنی ولی کسی را که با او گریه کرده ای هرگز فراموش نخواهی نکرد ولی من هرگز تو را فراموش نخواهم کرد چون هم با تو خندیده ام هم گریه کرده ام. افسوس.................. ************************************************** مرگ ، مرگ حکمی حتمی و زودرس مرگ حقی بی تردید مرگ همدم هر شب من مرگ دوستدار چشم من مرگ خواستار دل من و در انتها زندگی به یک نقطه ختم می شود (.) روز ها با این فکر که چرا مرگ سوی ما را برای هدف نمیابد بودم ، ثمره این شد که : در خود یافتم مرگ برای کسانی است که آغازی برای وجود داشتن را شروع کرده اند و به سوی انتها روانه می شوند ولی من ابتدایی نداشته ام که به انتها برسم ، پس من اصلا متولد نشده ام و تولدی دوباره برای عشق بوده ام و محکوم به درد عشق گشته ام پس وای بر من ، وای بر من که مرگ مرا نخواهد یافت. افســــــــــــــــــوس......................... *****************************************************
:: موضوعات مرتبط: نوشته های عاشقانه , , :: برچسبها: عاشقانه , نوشته شده در 13 دی 1391
سلام ميكنم به دوستاي عزيزم بالاخره من اومدم ....!شايد اين پست من براي بعضي از شماها تكراري باشه اما مهم اينه كه اين مطالب هيچ وقت براي من كهنه و قديمي نميشن ...!!! در هر صورت نظر يادتون نره و منو فراموش نكنيد ...!! قربان شما نيلوفر ... ***************************************** زمان! به من آموخت که دست دادن معني رفاقت نيست.... بوسيدن قول ماندن نيست..... و عشق ورزيدن ضمانت تنها نشدن نيست ..... هيچ وقت دل به کسي نبند چون اين دنيا اين قدر کوچيکه که توش دو تا دل کنار هم جا نميشه ... اگر هم دل بستي هيچ وقت ازش جدا نشو چون اين دنيا اين قدر بزرگه که ديگه پيداش نمي کني .... هر وقت احساس کردي در اوج قدرتي به حباب فکر کن.... بهتره اهالي رويامونو بدون توقعي ، جواب كنيم نبايد حتي رو بهترين كسا توي بدترين جاها ، حساب كني... *****************************************
بیا ای ناجی قلبم ***************************************** دقایق زنگی من چون قطار سریع السیر پشت سر هم بدون لحظه ای سکوت دارد می گذرد وتنها امید من تو هستی که به تو چشم بسته ام اگر چه باتوهم صحبت نیستم و تقدیر چنان کردکه فرسنگها از هم دور شویم ولی احساس من نسبت به تو چنان زندگیم را پرتلاتم و هیجان زده کرده که مواقعی است که از تنهایی خود در این شهر غریب که به جز خود کسی رو نمیبینم به قدری غم زده میشوم که فقط راه فرارندارم فراررابرقرارترجیح میدادم وتابه تونرسم از پای نمی نشستم اما باز به فکر فرو میروم که تنها توهستی که در قلب منی و هم سخنم و مانع شدن ازخشمم وهمچنین نور امیدم تو هستی ومی توانی دقایق زندگی مرا چون نقاشی رنگ آمیزی کنی. *****************************************
:: موضوعات مرتبط: نوشته های عاشقانه , , :: برچسبها: عاشقانه , نوشته شده در 13 دی 1391
با تو غزل ستاره ها نورا ني ست دل در قفس نگاه تو زنداني ست نگذر ز بهار كوچه باغ احساس چون بي تو تمام لحظه ها باراني ست تكرار بهار اي ماجراي آبي پرواز تا خدا اي انتهاي مرز تمام گذشته ها اي بي رياترين نفس پاك ياسها با نام تو كتاب وفا را نوشتم * در زير دانه هاي تگرگ عشق من بودم و خيال تو و يك سبد بهار يك آسمان شكوفه ي زيبا و پاك ياس از آن طلوع مانده برايم به يادگار * اي مهربان تر از تپش غنچه هاي ياس اي سرگذشت رويش رعناي عاطفه اي دست تو پناه هزاران گل سپيد اي چشم تو حكايت درياي عاطفه * بي تو شكست خاطره ها ي اين عشق بي تو غروب واژه ي رويا هميشه گي ست بي تو ترانه هي محبت غريبه اند چشم تو شهر آبي درمان تشنه گي ست * برگرد كوچه ي دل الاله هنوز در آرزوي لحظه ي ديدار مانده است چشمان صد هزار شقايق به ياد تو تا صبح گاه عاطفه بيدار مانده است * برگرد اي تراوش شبنم ز برگ ياس برگرد و باز ترجمه كن انتظار را برگرد و آسمان دلم را مرور كن تكرار كن براي غزل ها بهار را **
**** خلوت يك شاعر كاش در دهكده ي عشق فراواني بود توي بازار صداقت كمي ارزاني بود كاش اگر گاهي كمي لطف به هم ميكرديم مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود * كاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب روي شفاف ترين خاطره مهماني بود كاش دريا كمي از لطف خودش كم ميكرد قرض مي داد به ما هر چه پريشاني بود * كاش به تشنگي پونه كه پاسخ داديم رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود مثل حافظ كه پر از معجزه و الهام ست كاش رنگ شب ما هم كمي عرفاني بود * چقدر شعر نوشتيم براي باران غافل از آن دل بي چاره كه باراني بود كاش اسم همه ي دختركان اينجا نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود * كاش دنياي دل ما شبي از اين شبها غرق هر چيزي كه مي خواهي و ميداني بود دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم راز اين شعر همين مصرع پاياني بود
:: موضوعات مرتبط: نوشته های عاشقانه , , :: برچسبها: عاشقانه , نوشته شده در 13 دی 1391
اين مطلب پايين هم هديه ميكنم به اوني دارم از ياد ميبرمش دوستت دارم و تو رفتي تنها آخر قصه ي ما اينجا بود خداحافظ همان کلامي بود که تو در پشت خنده ها کشتي و در آن لحظه هيچ حرفي نيست نازنينم خداحافظ پشت سر هيچ نگاهي به هرچه مانده مکن شب و روز من با تنهايي مثل يک برگ زير پاي بي تفاوتي است تو برو ماندن من مرگ من است ... نازنينم خداحافظ تو خودت شاخه اي از فاصله را هديه ام آوردي تو خودت خواستي که دور از هم شعله خاطره ها را به دست باد دهيم و من ميان بهت و غرور حرف آخر را زدم ... نازنينم خداحافظ بعد از تو نه سوي دگري خواهم رفت که ببخشايمش هر آنچه که در قلبم هست و نه دستي به کسي خواهم داد اگر از سمت سادگي به سوي من آيد به من آموختي که به دنيا بايد با غريبان آميخت ، از غريبان آموخت **** حکایت عجیبیست که فراموش شدگان فراموش کنندگان را فراموش نمیکنند....
:: موضوعات مرتبط: نوشته های عاشقانه , تصاویر عاشقانه , , :: برچسبها: عاشقانه , نوشته شده در 13 دی 1391
دیشب من بودم وشب بود و یاد تو، دیشب فاصله میان من وپنجره و شب را تنها یاد تو پرکرده بود... دیشب سجاده سپید نیازم رادر حرمش گسترده بودم وتمام فرشتگان را به بزم عاشقانه ام دعوت کرده بودم... اي كه زندگي ام را با نگاهت روشن كردي و سر فصل زيباي زندگي را با كلمه عشق آغاز كردي اي كه همچو ساحل آرامي هستي در درياي طوفاني دلم و ناخدايي براي كشتي رها شده در طوفاني از امواج حال چون هميشه سفره آسمانت را براي اين دل تنگ بگشا كه مرا به تو نياز است ************ خیلی سخت است وقتی همه کنارت باشند و باز احساس تنهایی کنی. وقتی عاشق باشی و هیچ کس از دل عاشقت باخبر نباشد . وقتی لبخند می زنی و توی دل گریانی . وقتی تو خبر داری و هیچ کس نمی داند . وقتی به زبان دیگران حرف می زنی ولی کسی نمی فهمد . وقتی فریاد می زنی و کسی صدایت را نمی شنود . وقتی تمام درها به رویت بسته است... آن گاه دستهایت را به سوی آسمان بلند می کنی و از اعماق قلب تنها و عاشق و گریانت بانگ برمی آوری که: « ای خدای بزرگ دوستت دارم!» و حس می کنی که دیگر تنها نخواهی ماند...
:: موضوعات مرتبط: نوشته های عاشقانه , , :: برچسبها: عاشقانه , نوشته شده در 13 دی 1391
با من امشب چیزی از رفتن نگو ********* این روزها مترسکان هم با کلاغ هم دستند ************ گندم بهانه بود ما لایق بهشت نبودیم ************ آنکس که در تنهاترين تنهايي ام مرا تنها گذاشت خدايا او رادر تنهاترين تنهاييش تنها مگذار ************* ای دریا قلبم را با تمام تنهایی به تو خواهم بخشید قلب معصومم را که به تنهایی یک گنجشک است قلبم را به دریا خواهم داد و به دریا خواهم گفت که با من مهربان باش به دریا خواهم گفت من دلم غمگین است و به اندازه یک دنیا خستگی را می شناسم قلب معصومم را به دریا خواهم بخشید تا به همراهی ماهیها به تنهایی خود فکر کنم ای دریا قلبم را به تو می بخشم تا بیندیشم به صداقت ماهیها
:: موضوعات مرتبط: نوشته های عاشقانه , , :: برچسبها: عاشقانه , نوشته شده در 13 دی 1391
نوشته شده در چهار شنبه 13 دی 1391
آموزش راه اندازی مودم وایرلس tp-link مدل td-w 8901 g
:: موضوعات مرتبط: شب گرد هميشه بيدار , کاربردی , , :: برچسبها: مودم وایرلس , نوشته شده در 12 دی 1391
-------------------------------------------------------------------------------- ترکه داشته امتحان رانندگي ميداده. سرهنگه ازش مي پرسه: اگه يه نفر وسط خيابون بود، بوق ميزني يا چراغ؟ ترکه ميگه: برف پاك كن جناب سرهنگ! سرهنگه كف مي كنه مي پرسه: يعني چي؟ ترکه ميگه: يعني يا برو اين طرف يا برو اون طرف -------------------------------------------------------------------------------- به تركه می گن : شما آشغالاتون رو تو چی می ریزید ؟ می گه : لای نون می گن : لای نون ؟ می گه : نمی دونم ، لای نون یا نای لون -------------------------------------------------------------------------------- ترکه از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. ترکه می گه: آهان فهمیدم، شلنگه -------------------------------------------------------------------------------- دکتر از ترکه میپرسه: این همه قاشق تو شکم تو چیکار میکنه؟!! میگه: خودتون گفتین روزی یه قاشق بخور -------------------------------------------------------------------------------- تركه زنگ ميزنه 118 ميگه: شماره غضنفر رو داريد، يارو ميگه: نه، بعدش تركه ميگه: پس من ميگم تو يادداشت كن -------------------------------------------------------------------------------- از ترکه می پرسن نخست وزیر به انگلیسی چی می شه؟ می گه :First And Under !!! -------------------------------------------------------------------------------- به تركه ميگن: چند تا حيوون نام ببر كه پرواز كنه. ميگه: كبوتر، كلاغ، خر! بهش ميگن: بابا خر كه پرواز نميكنه! ميگه: بابا خره ديگه، يهو ديدي پرواز كرد! -------------------------------------------------------------------------------- تركه تو اتوبوس يه دختره خوشگل رو ميبينه، پياده كه ميشه شماره اتوبوس رو بر ميداره! -------------------------------------------------------------------------------- ترك ميشينه تو تاكسي، راننده بهش ميگه: داداش دستت لاي در گير نكنه. تركه هم مياد آخر مرام بگذاره، ميگه: داداش سرت لاي در گير نكنه به لره میگن تو چرا ریش نداری؟ میگه من به مامانم رفتم! -------------------------------------------------------------------------------- صرف فعل نشستن به گویش لری: مو بنشینم، تونم بنشینی، اونم بنشینه، ما که بنشینم، شمام که بنشینید، دیه جا نی اونا بنشینن! -------------------------------------------------------------------------------- يه روز سه تا ديوونه رو مي اندازن تو يه اتاق دو تاشون مى رقصن، يکيشون هم ميگه: سبز - آبى - قرمز ازش مي پرسن چرا اين جورى مي گى؟ ميگه من رقص نورم!!! -------------------------------------------------------------------------------- تو اتاق عمل بيمارستان مغز يك میوه فروش رو با يك روضه خوان عوض میکنن . بعد از بهبودي رفتن ديدند ميوه فروشه ميگه اگه خدا بخواد سيب كيلو 300 تومان و . . . رفتند مسجد ديدند روضه خونه تند تند دستاشو به هم مي زنه و ميگه بدو بدو كه امام حسينو كشتند . . . -------------------------------------------------------------------------------- مادر پسره براش میره خواستگاری، پدر دختره میپرسه خوب پسرتون چه کاره هست؟ مادره میگه: پسرم دیپلماته پدر دختره میگه: اوه چه عالی! یعنی چی؟ مادره میگه: یعنی از وقتی پسرم دیپلمش گرفته همینطوری ماته -------------------------------------------------------------------------------- یارو لنگ بوده با کشتي ميره سفر... وقتي برميگرده رفيقش ميگه خب سفر خوش گذشت؟؟ ميگه نه بابا همش استرس داشتم هي مي گفتن لنگرو بندازين تو آب -------------------------------------------------------------------------------- از بچه یه آخونده میپرسن بابات چیکارست روش نمیشده بگه آخونده میگه کمربند مشکی قرآن داره -------------------------------------------------------------------------------- رئيس: خجالت نميكشي تو اداره داري جدول حل ميكني؟ كارمند: چكار كنيم قربان، اين سروصداي ماشينها كه نميذاره آدم بخوابه! -------------------------------------------------------------------------------- به پدر حسین فهمیده میگن نظرت درباره پسرت چیه؟ میگه برو بابا هنوز دارم قسط تانك رو میدم! -------------------------------------------------------------------------------- از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من از شیشه پاک کن استفاده می کنم! -------------------------------------------------------------------------------- دو تا سوسک پولدار ازدواج می کنند. ماه عسل میرن توالت فرنگی! -------------------------------------------------------------------------------- مبانی کامپیوتر: آن بخش از یک سیستم را که میتوان با چکش خرد کرد، سختافزار و آن قسمت را که فقط میتوان به آن فحش داد، نرمافزار میگویند! :: موضوعات مرتبط: نوشته های طنز , اس ام اس , , نوشته شده در 12 دی 1391
جک شماره 1 : معلمه به شاگردش میگه تو امسال چطوری می خوای قبول شی ؟ نه درس می خوانی، نه میای باغ ........!!؟ صبح که از خواب بلند میشه میبینه تو خودش ریده دستشم تو شورتشه! خودت گفتم من خودم زن دارم ازش می پرسن چطوره؟ میگه خوبه ، فقط هر وقت تف می کنم میفته روی زنم داد می زنه آی بلال شیر بلاله زیر هواپیما درمی ره، همه، حتی خلبان، از میله بالای هواپیما آویزون می شن، خلبان می گه: یکی از شماها باید از هواپیما بپره بیرون، غضنفرمی گه: من می پرم به یه شرط: همه تون برام کف بزنین، همه براش کف می زنن و سقوط می کنن!!! اگه درد داشته باشی هیچ کس نمی فهمه... ولی کافیه فقط یه دفعه بگوزی تا همه بفهمن
:: موضوعات مرتبط: نوشته های طنز , اس ام اس , ,
|
|
تبلیغات
جهت دنبال کردن اینستاگرام بنده با آمار بیش از 20k آدرس زیر را در اینستاگرام وارد کنید با تشکر
vaezi1992@
موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
دیگر موارد
آمار وب سایت:
|
|