پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
الو؟؟...
نوشته شده در 8 آذر 1391
بازدید : 215
نویسنده : Vaezi1992

 

 

 

الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم

الو ... الو... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

پس چرا کسی جواب نمی ده؟

یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس. بله با کی کار داری کوچولو؟

خدا هست؟ باهاش قرار داشتم. قول داده امشب جوابمو بده.

بگو من می شنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...

هر چی می خوای به من بگو قول می دم به خدا بگم .

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟

فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:

 

 

نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود

 

 با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :

اصلا خدا باهام حرف نزنه گریه می کنما...

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛

بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو...دیگر بغض امانش را بریده بود

بلند بلند گریه کرد وگفت:

خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم می خواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...

چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟

آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه

فراموشت کنم؟

نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟

مثل خیلی ها که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.

مثل بقیه که بزرگن و فکر می کنن من الکی می گم با تو دوستم.

مگه ما باهم دوست نیستیم؟

پس چرا کسی حرفمو باور نمی کنه ؟

خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه این طوری نمی شه باهات حرف زد...

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:

آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش می کنه...

کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب می کردند

تا تمام دنیا در دستشان جا می گرفت.

کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان می خواستند .دنیا برای تو کوچک است ...

بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...

کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فر
و رفت.


:: موضوعات مرتبط: نوشته های عاشقانه , تصاویر عاشقانه , ,



ببخش...
نوشته شده در 8 آذر 1391
بازدید : 241
نویسنده : Vaezi1992

 

 

خب انصافت کجاست چشم انتظارم

شمردم روزامو خیلی گذشته

اگه بی من خوشی حرفی ندارم

 


 

ببخش اگه بیاد تو چشمامو رو هم میزارم ...هر شب تو رویای منی....چیکار کنم! دوستت دارم

 

 


:: موضوعات مرتبط: نوشته های عاشقانه , تصاویر عاشقانه , ,



دلم گرفته خدا کاری بکن زود باش
نوشته شده در 8 آذر 1391
بازدید : 378
نویسنده : Vaezi1992

 

دلم گرفته خدا کاری بکن زود باش 


 

آسمون چشمای من یه عمره بی تو ابریه

از کی تا حالا گل من جواب خوبی بدیه؟

چرا باید این همه تو حق من جفا شه؟

چرا باید نمیرم وقتی اون از خداشه

آره قسمت نبود و خود تو بی وفا شدی

همه زندگیم چرا رفیق نیمه راه شدی

بانی این بلا شدی

مگه یک بار واسه من بغضی تو اون گلوت بود؟

نگو که سخته جدایی میدونم که آرزوت بود

تو واسم هر چیزی بودی غیر گل برای گلدون

تو واسم هر چیزی بودی مایع دق دشمن جون

دیگه رفتم

خداحافظ...

 

  

 

 


 

 چی میشه وقتی که تنهام توی اوج گوشه گیری

 

تو بیای آروم کنارم دستای منو بگیری

چی میشه وقتی که نیستم بری گوشه اتاقت

از رو دلتنگی مث من گریه ها بیان سراغت

چی میشه بشنوم از تو کسی غیره من نداری

خیلی دوست دارم بجز من به کسی محل نزاری

خیلی دوست دارم تو این عشق

حس کنم پای تو گیره

تا بهت میگم خداحافظ

دوست دارم گریه ات بگیره

 

 

دوست دارم گریه ات بگیره

 


:: موضوعات مرتبط: نوشته های عاشقانه , تصاویر عاشقانه , ,



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد